07 بهمن 1393 توسط عزيزي بهرور
از عرش،روی فـرش خدا مستـقـر شدی
با روشنایی ات ، شب ما را سحر شدی
تـقـــدیـــر بود ، با همه ی مهربانـی ات …
بت های پیــر بتکــده ها را ، تبــر شدی
دور مــدار مهــر تـو گــردید ، مـاه و مهــر
با یک اشاره ، خالق ” شَقُّ القَمَر” شدی
” لَـولَاک ؛ مَـا خَلَقـتُ الاَفلَاک ” یا نـبـــی !
از هرچه “بود” در دوجهان بود سر شدی
هفت آسمان چو ذره ای از خاک پای توست
بـر آفـریده های زمیـن ، راهـبـر شدی
پیش از بهشــت ، نورِ تـو را آفـریـده بـود
تا منـشــأ و بهانـه ی خـلـق بشــر شـدی
با عشقـت از ازل ، گِل “آدم” سرشتـه شـد
از ما سلام بـر تو که فخـر “پــدر” شدی